بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

‏آنچه ما را به سمت بهتر شدن تغییر می‌دهد«آگاهی»است؛آگاهی،فقط باسواد بودن نیست،بلکه باسواد رفتار کردن است
آگاهی منجر می‌شود به درست زندگی کردن

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

دوست داشتن عاشق

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ق.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺟﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻳﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﯽ

ﺷﻮﻧﺪ،

ﮔﺎﻫﯽ ﻧﻴﺰ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻳﺎﺑﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﯽ

ﺷﻮﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺟﻮﺭ ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺁﻳﻨﺪ .

ﺑﺮﺧﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ

ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﯽ ﻧﻴﺰ

ﻳﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ

ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ .

ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ

ﺧﻮﺭﻳﻢ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻳﻢ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻛﻪ

ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮔﻢ ﻣﯽ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ

ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻳﻢ !

ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺧﻮﻳﺶ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺁﺭﺍﻳﻴﻢ،

ﮔﺎﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻳﺎﻓﺘﻦ ‏«ﺍﻭ ‏» ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﻮﻝ، ﻋﻠﻢ، ﻣﻘﺎﻡ، ﻗﺪﺭﺕ

ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﻣﯽ ﺭﻭﻳﻢ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻒ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻳﻢ

ﻭ ﺍﻣﺎ ‏« ﺍﻭ ‏» ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﻒ ﻣﯽ ﺩﻫﻴﻢ .

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻳﯽ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺣﺘﻴﺎﺟﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ

ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻧﻤﯽ ﻛﻨﯽ .

ﺗﻮ ﻗﻄﻌﻪ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺘﯽ، ﺗﻮ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﻤﻠﻚ ﺍﻭ ﺭﺍ

ﻧﺪﺍﺭﯼ .

ﮔﺎﻩ ﻧﻴﺰ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻧﻴﺰ

ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺰ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﺎﺷﯽ،

ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺰ ﺑﯽ ﻧﻴﺎﺯ ﺍﺯ ﻗﻄﻌﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ .

ﺍﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻴﺎﻣﻮﺯﺩ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﯽ ﺳﻔﺮ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ

ﻛﻨﯽ، ﺭﺍﻩ ﺑﻴﻔﺘﯽ، ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﯽ .

ﺍﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ

ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ : "ﺷﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺳﻴﻢ "... ،

ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ، ﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ .

ﺍﻳﻦ ﺁﻏﺎﺯ، ﺍﻳﻦ ﺯﺍﻳﺶ، ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺳﺨﺖ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺍﺳﺖ .

ﺑﻠﻮﻍ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺍﺳﺖ، ﻛﺎﻣﻞ ﺷﺪﻥ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﮔﺮﻳﺰﯼ

ﻧﻴﺴﺖ .

ﻭ ﺗﻮ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ، ﻭ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﯽ ﻭ

ﻣﯽ ﺭﻭﯼ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﻟﺖ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺯﺧﻤﯽ

ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺁﺑﺪﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﻭ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﯼ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ

ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻧﻬﺮﺍﺳﯽ، ﺍﺯ ﻣﻘﺼﺪ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﻧﻬﺮﺍﺳﯽ، ﺍﺯ

ﻧﺮﺳﻴﺪﻥ ﻧﻬﺮﺍﺳﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﻭﯼ ﻭ ﺑﺮﻭﯼ ﻭ ﺑﺮﻭﯼ ...

* ﺷﻞ ﺳﯿﻠﻮﺭ ﺍﺳﺘﺎﯾﻦ

********************

باخودمﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻢ

ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺎﺩﻭﯾﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ

ﯾﺎ

ﺷﺎﯾﺪ

ﻫﻢ ﻧﻔﺮﯾﻦ

ﻣﮕﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩ

ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﺍﻣﺎ

ﯾﮏ

ﭼﯿﺰ

ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ :

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ

ﺩﯾﺮﻭﺯ

ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ


****************


مهم نیست اگر انسان ٬

برای کسی که دوستش دارد.

غرورش را از دست بدهد...

اما فاجعه است اگر به خاطر حفظ غرور٬

کسی را که دوست دارید از دست بدهید.

شکسپیر

**********


ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ...

ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﺸﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻨﺪ ! ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ

ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ

ﺁﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺪﯼ ﮐﻨﻨﺪ .

ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ...

ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﯿﻨﻨﺪ، ﻧﺸﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ

ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ

ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ !....

ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﭘﺸﺖ ﺳﮑﻮﺕ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﺴﺖ .

ﺳﮑﻮﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺑﯽ ﻋﯿﺐ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ

*******************


ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﺑﻌﻀﻲ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ

ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ

ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ

ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻗﻬﺮ ﻭ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻴﺸﺎﻥ ﺭﺍ

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺷﻨﺎﺱ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﻓﺮﺩﺍ ﻃﻠﺒﮑﺎﺭ ﻣﺤﺒﺘﺖ

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺵ

ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ

ﻓﺮﺩﺍ ﺳﺨﺖ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻨﺖ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ

چشم و دل

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۳۵ ق.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

نه مرا خـٖواب به چشم و نه مرا دل در دست 


چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست 


#امیرخسرو_دهلوی

فرهنگ ادب انسانیت

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۳۴ ق.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

الگوی زیبایی برای دیگران باش. سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد. از ایمان سخن نگو، بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کنند. از عقیده نگو، بگذار با پایبندیِ تو آن را بپذیرند. از عبادت سخن نگو، بگذار آن را جلوی چشمشان ببینند. از اخلاق برایشان نگو، بگذار آن را از طریق مشاهدۀ تو بپذیرند. از تعهد برایشان نگو، بگذار با دیدن تو، از حقیقت آن لذت ببرند. بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند




****************


.

مثبت اندیشی به معنای خود را گول زدن نیستـ مثبت اندیشی به معنای ندیدن مشکلات نیستـ  بلکه مثبت اندیشی یعنی: باور داشته باشید, برای هر مشکلی راهی هستـ باور داشته باشید, راه رسیدن به خواسته های تان, عزم و اراده خودتان استـ باور داشته باشید, اگر به هدفی نرسیدیم, آخر دنیا نیست. باور داشته باشید که انسان ها, قصد آزار شما را ندارندـ بلکه آن ها هم مشکلات خودشان را دارندـ  و از همه مهم تر: باور داشته باشید که همه چیز در دست قدرت لایزال خداوند استـ  از امروز تلاش کنید, مثبت باشیدـ فردی مثبت اندیش اما واقع گرا.



****************



آدمها را به میزان درکشان بسنج 

نه به اندازه مدرکشان ... 

چرا که فاصله ی زیادی 

از مدرک تا درک وجود دارد ،


مدرکی که درک بالاتری به ارمغان نیاورد ،

کاغذ پاره ای بیشتر نیست ...


مهمترین نشانه ی درک بالاتر

 " تواضع " بیشتر است .


****************

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺤﻮﻝ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺣﺲ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ

ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻓﮑﺮﻣﺎﻥ ﺗﺤﻠﯿﻞ

ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ

مهارت فضیلت

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۳۰ ق.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

ﻫﻤﻪ می توانند ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ 💫


ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻓﻬﻤﯿـﺪﻩ نمی شونـد 💫


ﺑﺎ ﺳـﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬـﺎﺭﺗﻪ 💫


ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿـﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿـﻠﺖ 💫

تمام راه ها به تو میرسد

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۸ ق.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

در امتداد هر مسیر

جز چشمهای تو نیست

تمام راه ها

به تو می رسد

و من

مسافر بی بازگشت سرزمین توام.   ع-غ

غرور

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ق.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

مهم نیست اگر انسان ٬

برای کسی که دوستش دارد.

غرورش را از دست بدهد...

اما فاجعه است اگر به خاطر حفظ غرور٬

کسی را که دوست دارید از دست بدهید.

شکسپیر۱۴-۰۱-۹۵صبح ساعت ۲۷-۹

دوست دارم

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۲۸ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

دوست دارم در هوای شرجی پیراهنت 

بوی باران بشنوم، احساس را معنا کنم 


دوست دارم بشکفم از سینه های مرمرت 

لب به لب از گرمی آغوش تو گل وا کنم 


دوست دارم شعر را با عشق تو شیرین کنم 

شور و حال تازه ای بر این دل مینا کنم 


دوست دارم با غزل مهمان چشمانت شوم 

تا دل بی خانمانم را به قلبت جا کنم 


دوست دارم گم شوم در پیچ و تاب زلف تو 

در میان پیچ "حیرانت" صفا پیدا کنم 


 دوست دارم شب به ماهت زل زنم ای نازنین 

تا شدی آرام جانم، شهر شب شیدا کنم 


دوست دارم تا بیایی قفل در را وا کنی 

من دوباره با غزلهای خودم غوغا کنم 


#حمید_حسینی

خواب

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۲۶ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

مثل خوابِ دم صبحی

 که لذت دارد

بودنت،فعلِ محالی 

که حسرت دارد


                روز و شب تون بخیر و شادی 🌸

دل ما

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۲۴ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

با همه طنازی ات در دل ما جا شدی 

با سر ابروی خود خم نشده پا شدی 


عیب به رندان مکن تا نشوی مبتلا 

حال که با شعر خود، باز تو غوغا شدی 


#حمید_حسینی

دلربایانه

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۲۳ ب.ظ | علی غلامی | ۱ نظر

 


دلربایانه دگر بر سر ناز آمده‌ای


از دل من چه به جا مانده که باز آمده‌ای


در بغل شیشه و در دست قدح، در بر چنگ


چشم بد دور که بسیار بساز آمده‌ای


بگذر از ناز و برون آی ز پیراهن شرم


که عجب تنگ در آغوش نیاز آمده‌ای


می بده، می بستان، دست بزن پای بکوب


به خرابات نه از بهر نماز آمده‌ای


آنقدر باش که من از سر جان برخیزم


چون به غمخانه‌ام ای بنده نواز آمده‌ای


چون نفس سوختگان می‌رسی ای باد صبا


می‌توان یافت کزان زلف دراز آمده‌ای


چون نگردد دل صائب ز تماشای تو آب؟


که به رخسارهٔ آیینه گداز آمده‌ای


 

صائب تبریزی