دوست دارم در هوای شرجی پیراهنت
بوی باران بشنوم، احساس را معنا کنم
دوست دارم بشکفم از سینه های مرمرت
لب به لب از گرمی آغوش تو گل وا کنم
دوست دارم شعر را با عشق تو شیرین کنم
شور و حال تازه ای بر این دل مینا کنم
دوست دارم با غزل مهمان چشمانت شوم
تا دل بی خانمانم را به قلبت جا کنم
دوست دارم گم شوم در پیچ و تاب زلف تو
در میان پیچ "حیرانت" صفا پیدا کنم
دوست دارم شب به ماهت زل زنم ای نازنین
تا شدی آرام جانم، شهر شب شیدا کنم
دوست دارم تا بیایی قفل در را وا کنی
من دوباره با غزلهای خودم غوغا کنم
#حمید_حسینی