بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

‏آنچه ما را به سمت بهتر شدن تغییر می‌دهد«آگاهی»است؛آگاهی،فقط باسواد بودن نیست،بلکه باسواد رفتار کردن است
آگاهی منجر می‌شود به درست زندگی کردن

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مولوی» ثبت شده است

مولوی

جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۴ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

نانم مده

     آبم مده

          آسایش و خوابم مده!


ای تشنگی عشق تو

        صد همچو ما را خونبها !


#مولوی

  🌷🌷🌷🌷



و خداوند سکوت را آفرید

سکوت، یعنی گفتن در نگفتن .

سکوتِ مظلوم، یعنی نفرینی مطلق و ابدی.

سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون.

سکوت، در خود گریه دارد ولی گریه، با خود سکوتی ندارد.

سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان.

سکوتِ آرام کتابخانه،یعنی رعدوغرش نهفته ی تمامِ حرفهای فشرده ی عالم،درپیش از این

هر سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست، بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هااست.

بعضی سکوت را به رشوه ای کلان می خرند و با سودی سرشار، به اسـم حق السکوت، می فروشانند

بعضـــی بـــا سکوت آنقدر دشمنند که حتی در خواب هم آنرا با پریشان گوئی می شکنند.

آنان که حرمت سکوت را پاس می دارند، بیش از حرّافانِ حرفه ای، به بشر امیدواری می دهند. 

آزار دهنده ترین سکوت، وقتی است که دروغ می گوئی و مخاطبت در سکوتی سنگین،فقط نگاه می کند. 

غیرقابل درک ترین سکوت، متعلق به معلم ادبیات پیری است که،

شاگرد قدیمش را در حال غلط خواندن گلستان سعدی از تلویزیون می بیند.

سینمای صامت، پر از سکوتی گویا و خنده دار بود.

آدم های ترسو، برای فرار از سکوت، با خود حرف می زنند.


.......



#شعر


گرچه هرشب استکان بر استکانت می زنند

هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت می زنند


تا بریزی دردهایت را درونِ دایره

جای همدردی فقط زخم زبانت می زنند


عده ای که از شرف بویی نبردند و فقط

نیش هاشان را به مغزِ استخوانت می زنند!


زندگی را خشک-مثل زنده رودت-می کنند

با تبر بر ریشه ی نصف جهانت می زنند


چون براشان جای استکبار را پُر کرده ای 

با تمسخر مشتِ محکم بر دهانت می زنند!


پیش ترها مخفیانه بر زمینت می زدند

تازگی ها آشکارا آسمانت می زنند!


آه! قدری فرق دارد زخم خنجرهایشان

دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند



.....