اندک اندک جمع مستان میرسند
اندک اندک می پرستان می رسند
دلنوازان نازنازان در ره اند
گلعذاران از گلستان میرسند
اندک اندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان میرسند
جمله دامنهای پرزر همچو کان
از برای تنگدستان میرسند
لاغران خسته از مرعای عشق
فربهان و تندرستان میرسند
جان پاکان چون شعاع آفتاب
از چنان بالا به پستان میرسند
خرم آن باغی که بهر مریمان
میوههای نو زمستان میرسند
اصلشان لطفست و هم واگشت لطف
هم ز بستان سوی بستان میرسند
#مولانا
.........
من شبم
تو ماه من
بر آسمان بیمن مرو
#مولانا
............
کاش دنیا طوری بود که
هیچ کس به کسی« نیاز» نداشت
اونوقت آدم ها «مطمئن» میشدن
کسی که« سراغشون» رامیگیره
«دسشون »داره
نه «کارشون »
.......
دل به خونم تشنه و دلبر به قتلم مایل است
وای بر جانم که آنم دلبر و اینم دل است
ذهنی
........
بچه که باشی٬
از نقاشی هایت هم میتوانند
به روحیات و درونت پی ببرند.
بزرگ که میشوی٬
از حرف هایت هم نمی فهمند درون دلت چه خبر است....