بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

‏آنچه ما را به سمت بهتر شدن تغییر می‌دهد«آگاهی»است؛آگاهی،فقط باسواد بودن نیست،بلکه باسواد رفتار کردن است
آگاهی منجر می‌شود به درست زندگی کردن

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۶۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

کلام

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۱۸ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

ﺭﻭﯼ ﻭﯾﺘﺮﯾﻦ ﯾﮏ ﮐﺘﺎﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺭﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ:

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﻫﺎ ﺭﺍ..

ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ…

ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ…

ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺎ "ﮐﻼ‌ﻡ" ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﯿﺪ

ﻧﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ

ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻼ‌ﻡ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﺪ

ﻭﻟﯽ

ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ …

ﻗﺪﺭ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ "ﺩﺍﺷﺘﻨﻬﺎ" ﺭﺍ

ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ.

درغروب صدایت کنم

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۰۹ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

ﮐﺎﺵ

ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ

ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻧﺒﺎﺷﻢ

ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ

ﺗﺎ ﺑﯿﺎﯾﯽ

ﻭﺩﺭ ﻏﺮﻭﺑﯽ

ﺁﺭﺍﻡ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﻨﯽ

دیونه عاشق حسادت هوس

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۷ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

ﯾﮏ ﻣﺘﻦ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺯﯾﺒﺎ ‏( ﺑﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﺪ ‏)

ﺭﻭﺯﯼ ﻫﻤﻪ ﻓﻀﺎﯾﻞ ﻭ ﺗﺒﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ .

ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﮐﺴﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .

ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﻭﮐﺴﻞ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ .

ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ " ﺫﮐﺎﻭﺕ " ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﯾﮏ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﮑﻨﯿﻢ؛ .

ﻣﺜﻼ " ﻗﺎﯾﻢ ﺑﺎﺷﮏ؛ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺷﺎﺩ ﺷﺪﻧﺪ

" ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ " ﻓﻮﺭﺍ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ ﻣﻦ ﭼﺸﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻣﻦ ﭼﺸﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ .

ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺑﺮﻭﺩ ﻫﻤﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﻭ ﭼﺸﻢ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ

ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﺮﺩﺩ .

ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ

ﺷﻤﺮﺩﻥ .... ﯾﮏ ... ﺩﻭ ... ﺱﻩ ... ﭼﻬﺎﺭ ...

ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ؛

" ﻟﻄﺎﻓﺖ " ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﺥ ﻣﺎﻩ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﮐﺮﺩ؛

" ﺧﯿﺎﻧﺖ " ﺩﺍﺧﻞ ﺍﻧﺒﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻟﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪ؛

" ﺍﺻﺎﻟﺖ " ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﻣﺨﻔﯽ ﮔﺸﺖ؛

" ﻫﻮﺱ " ﺑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻓﺖ؛

" ﺩﺭﻭﻍ " ﮔﻔﺖ ﺯﯾﺮ ﺳﻨﮕﯽ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺗﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﻓﺖ؛

" ﻃﻤﻊ " ﺩﺍﺧﻞ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺨﻔﯽ ﺷﺪ .

ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ . ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﻪ ... ﻫﺸﺘﺎﺩ ... ﻫﺶﺗﺎﺩ ﻭ ﯾﮏ ...

ﻫﻤﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺰ " ﻋﺸﻖ " ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺩﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ . ﻭ ﺟﺎﯼ

ﺗﻌﺠﺐ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﺸﻖ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﺳﺖ .

ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﺪ .

ﻧﻮﺩ ﻭ ﯾﻨﺞ ... ﻧﻮﺩ ﻭ ﺷﺶ ... ﻧﻮﺩ ﻭ ﻫﻔﺖ ... ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﺻﺪ ﺭﺳﯿﺪ , ﻋﺸﻖ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻮﺗﻪ

ﮔﻞ ﺭﺯ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪ .

ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺎﻡ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺎﻡ .

ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ " ﺗﻨﺒﻠﯽ " ﺑﻮﺩ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻨﺒﻠﯽ، ﺗﻨﺒﻠﯽ ﺍﺵ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺟﺎﯾﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﺩ

ﻭ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﺎﺥ ﻣﺎﻩ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺑﻮﺩ .

ﺩﺭﻭﻍ ﺗﻪ ﭼﺎﻩ؛ ﻫﻮﺱ ﺩﺭ ﻣﺮﮐﺰ ﺯﻣﯿﻦ؛ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺟﺰ ﻋﺸﻖ .

ﺍﻭ ﺍﺯ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ .

" ﺣﺴﺎﺩﺕ " ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻬﺎﯾﺶ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ؛ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺍﻭ ﭘﺸﺖ ﺑﻮﺗﻪ ﮔﻞ ﺭﺯ ﺍﺳﺖ .

ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺷﺎﺧﻪ ﯼ ﭼﻨﮕﮏ ﻣﺎﻧﻨﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻮﺗﻪ ﮔﻞ ﺭﺯ ﻓﺮﻭ

ﮐﺮﺩ .

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ .

ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﻮﺗﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺶ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ

ﻗﻄﺮﺍﺕ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺯﺩ .

ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ .

ﺍﻭ ﮐﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ .

ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﮔﻔﺖ ‏« ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﺗﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﻨﻢ .

ﻋﺸﻖ ﯾﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﻨﯽ، ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﯽ؛ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯼ ﻣﻦ ﺷﻮ .

ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻋﺸﻖ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻭﺳﺖ .‏( ﺑﺮﺑﺎﺩﺭﻓﺘﻪ

فلسفی

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۴ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ , ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪ . . . . ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ

.......

فرﯾﺪﻭﻥ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ :

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ،

ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ

ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ

......

دﺭﺩ ﺗﺎﺭﯾﮑﯿﺴﺖ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ

ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﺎﺳﺘﻦ

ﺳﺮ ﻧﻬﺎﺩﻥ ﺑﺮ ﺳﯿﻪ ﺩﻝ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ

ﺳﯿﻨﻪ ﺁﻟﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺮﮎ ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎ

# ﻓﺮﻭﻍ _ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ


.....‌‌


دلتﺭﺍ ﺑﺘﮑﺎﻥ

ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍ؋ـﺘﺎﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿـﻦ

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪ

؋ـﻘﻂ ﺍﺯ ﻻ ﺑﻪ ﻻﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻫﺎﯾﺖ،

ﯾﮏ ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺶ

ﻗﺎﺏ ﮐﻦ ﻭ ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻟﺖ

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩּﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ

ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥּ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ

ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ



........


دلتﺭﺍ ﺑﺘﮑﺎﻥ

ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍ؋ـﺘﺎﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿـﻦ

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪ

؋ـﻘﻂ ﺍﺯ ﻻ ﺑﻪ ﻻﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻫﺎﯾﺖ،

ﯾﮏ ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺶ

ﻗﺎﺏ ﮐﻦ ﻭ ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻟﺖ

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩּﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ

ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥּ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ

ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ

.......


ﮐﺎﺵ

ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ

ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻧﺒﺎﺷﻢ

ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ

ﺗﺎ ﺑﯿﺎﯾﯽ

ﻭﺩﺭ ﻏﺮﻭﺑﯽ

ﺁﺭﺍﻡ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﻨﯽ

.......



ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﻢ :

ﺟﻨﮕﻲ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ

ﺗﻮ ﺫﻫﻨﺶ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ،

ﺻﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ

ﺟﻨﮓ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻬﺶ ﺿﺮﺭ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ...

ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺻﻠﺢ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺍﺭﺍﻣﺶ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺳﺖ ...


......

ﺳﺎﻗﻪ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، ﺗﻮ ﻧﺴﯿﻢ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻦ


....‌‌‌...


ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ،

ﺑﻠﮑﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻗﻮﯼ ﻫﺴﺘﯽ

ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺑﺮ ﺁﯾﯽ .

.........



ﺟﻬﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ

ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻋﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﺍﺳﺖ .

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ

ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ

ﻫﯿﭽﯽ

ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ

...........




ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﻧﺪﺍﯼ ﻗﻠﺒﺘﺎﻥ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﺩﻫﯿﺪ ؛ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ !


......


فقط آدم های خوب به خوبی خود شک دارند.



#پل_استر


......


حسادت ویرانگرترین نیروی درون آدمی است.


اگر در موضع اقتدار باشی، آن را که هدف حسادت توست تبعید میکنی، اگر شده به جهنم.


و اگر در موضع ضعف باشی، خود را از خویشتن تبعید میکنی...


#رضا_قاسمی



.....‌.


مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده است. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.  متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یک دزد راه میرود و مثل دزدی که میخواهد چیزی را پنهان کند، پچ پچ میکند. آنقدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند، نزد قاضی برود و شکایت کند. اما همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد؛ زنش آن را جابجا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه میرود، حرف میزند و رفتار میکند. پائولو کوئیلو میگوید: همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی، معمولا آن چیزی را میبینیم که دوست داریم ببینیم.

سخنان بزرگان

چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۲۶ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

        بهترین حرف ها 

همان هایی هستند که گفته 

              نمی شوند.

        میگل آنخل آستوریاس


..........


انتظار وفراموشی هر دو سخت هستند.

اما اینکه ندانی.

باید فراموش کنی یا انتظار بکشی.

از هر چیزی سخت تر است.

   پائولوکوئیلو

........


گنجشکی که از مترسک بترسد قطعاً ازگرسنگی خواهد مرد..

ارنستو چه گوارا

........

          شادی

 زمان ومکان نمی خواهد

کافی است دل بخواهد.

    مارسل پروست

......


دو قشر از مردم همیشه بدبخت هستند.

آنهای که حرف هیچ کس را گوش نمی دهند

    «خودرأی»

آنهای که به حرف همه گوش میدهند

   «دهن بین »

  وینستون چرچیل

جدای

سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۰۴ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

خداحافظی

سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۵۱ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

هیچ وقت کاری نکنیم آدمای ارزون واسمون گرون تموم بشن.

............


پرسیدم جهنم کجاست٬

گفت قلبی را پیدا کن

که نمی تواند دوست داشته باشد

داستایوفسکی

........


دوچیز راهیچگاه آشکار نکن

              آنچه نیستی

         همه ی آنچه هستی

آل پاچینو

..........


ﺍﻏﻠﺐ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ؛

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ؛

ﻣﻨّﺖ ﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ؛

ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ؛

ﺍﯾﻦ ﻫﻨﺮ ﺍﻭﺳﺖ ﻧﻪ ﻣﺎ؛

ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﺑﻮﺩﻥ؛

ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺑﻪ ﯾﺎﺩبودن است.      «ﺑــــﻪ ﯾـــــﺎﺩﺗـــــﻢ، ﺧـــــﻮﺑـــــﻢ»

شعر نو

سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۵۹ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

دلبرا  در راه وصلت جان خود را می دهم




دل که بردی، این هم از جان پس چه می خواهی دگر؟!


.............


جای آنکه رعد باشم تا پریشانت کنم

کاش باران می شدم تا بوسه بارانت کنم

# سعیدپور طهماسبی

..........



چه باشد پیشه ی عاشق

به جز دیوانگی کردن ؟

چه باشد ناز معشوقان

به جز بیگانگی کردن؟

   #مولانا

..........‌‌‌‌...



یک وجب از صورتت تا بوسه هایم مانده بود

شرم ناز گونه هایت دست من را خوانده بود


دست می انداخت عطر گیسوانت یاس را

وه که پیچ و تاب مویت باد را پیچانده بود


خواستم آدم شوم حوای چشمت حیله کرد!

لابد آدم را چنین از باغ جنت رانده بود


هی زدی رو دست و دست تو برایم رو نشد

ساده لوحی های من یک شهر را خندانده بود


وعده هایت بر دل دیوانه صابون میزد و

پای پرهیز مرا هم بی وفا لغزانده بود! ؟؟؟



......‌‌‌


در کوی تو معروفم و از روی تو محروم....

گرگ دهن آلوده یوسف ندریده.

.........


ما راز غمت به کَس نگوییم

اگر بوی جگر سوخته رسوا نکند

#خواجه_عبدالله_انصاری.

........‌



عاشق کشی، دیوانه کردن،مردم آزاری!

یک جفت چشم مشکی و این قدر کارایی؟!

  مهدی صادقی

.....‌‌‌‌‌‌....

ببین که بخت منو چشم تو به یک رنگ است


دگر تفاهم ازین بیشتر چه میخواهی؟

.........‌‌‌‌‌



شبیه چای خود را پیشکش کردم،

توباسردی ،

مرا در انتظارت 

از دهان انداختی، رفتی...

   حسین زحمتکش

............‌


نابرابر شده این جنگ، از آن می گذرم...

هرکه پرسید کجا رفت؟بگو:بی خبرم

تو و خال لبِ و ابرو و دوتا چشمِ سیاه در مقابل من بیچاره فقط یک نفرم؟

.......‌



بند در چشمانِ تو، افتاده ام حبسِ ابد

خواهشا در انفرادی حبس باشم بهتر است....

....‌‌‌‌‌‌....

بوسه بر لبهایت از یارانه هم شیرین تر است


ماهیانه لطف کن یارانه ی مارا بده؟



.......‌‌


ارتشِ زیبایی ات کافیست، آرایش چرا؟! 


اینقدر جنگنده! آن هم غیرِ بومی خوب نیست

؟؟

.......


مراخیال تو

بی خیال عالم کرد...

.......

چَشمِ مَن دَر حَسرتِ مُویِ بُلَندَش مانده چُون


دِلَبَرم خیلی حِجابَش را رَعایَت میُکَند ....!!؟


عشق حقیقی

سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۹ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

یکی از نشانه های عشق حقیقی آن است که به تو عشق بورزند بدون اینکه شایستگی‌اش را داشته باشی. 


اگر زنی به من بگوید عاشق توام چون روشنفکری، محترم هستی، برایم هدیه می‌خری و ظرف ها را هم خوب می‌شویی، مرا ناامید کرده. چنین عشقی بیشتر عملی خودپسندانه به نظر می رسد. 


چقدر دلپذیر است که بشنوی من دیوانه‌ی توام، هرچند که روشنفکر و محترم نباشی. حتی اگر دروغگو، حرامزاده و خودبین باشی.


میلان کوندرا

آهستگی

دلخوری

سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۷ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر



همیشهدلخوری ها را ... 

نگرانی ها را ... 

به موقع بگویید 

حرفهای خود را به یکدیگر با «کلام» مطرح کنید نه با «رفتار»

 که از «کلام» همان برداشت میشه که شما میگید؛


 

ولی از رفتارتان هزاران برداشت...