تو میدانی و من
شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ق.ظ |
علی غلامی |
۰ نظر
چانه از بغض لرزان را تو میدانی و من
اشک تحت فرمان را تو میدانی و من
در ندامتگاه تن حبسی به سلول خیال
حبس ِ بی نگهبان را تو میدانی و من
در هوای شهر مانده ریزگرد خاطره
نفس تنگی تهران را تو میدانی و من
دیده در قهوهات یک مثلث با سه قلب
طعنه ی تلخ فنجان را تو میدانی و من
آه ای گنجشک مطرود از تمام لانه ها
بی پناهی زیر باران را تو میدانی و من
فاصله تا آرزوهایت فقط یک گام بود
مرگ قبلِ خط پایان را تو میدانی و من
سعدیا با هر کسی از بی وفایی ها نگو
ماجرای رفتن جان را تو میدانی و من
facebook.com/AliGholami2077