بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

‏آنچه ما را به سمت بهتر شدن تغییر می‌دهد«آگاهی»است؛آگاهی،فقط باسواد بودن نیست،بلکه باسواد رفتار کردن است
آگاهی منجر می‌شود به درست زندگی کردن

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

از کجا معلوم ًها

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۶ ق.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

اگر نمی‌دانی که زندگی را چه می‌سازد؛

این دم را از دست مده!


از کسانی بودم که هرگز به جایی نمی‌روند؛

بدون دماسنج،

بدون بطری آب گرم،

بدون چتر و چتر نجات.


اگر بتوانم دوباره زندگی کنم؛ سبک سفر خواهم کرد.

اگر بتوانم دوباره زندگی کنم؛ می‌کوشم پابرهنه کار کنم.

از آغاز بهار تا پایان پاییز،

بیشتر دوچرخه‌سواری می‌کنم.

طلوع‌های بیشتری را خواهم دید و با بچه‌های بیشتری بازی خواهم کرد.

اگر آنقدر عمر داشته باشم؛

اما حالا هشتادو پنج ساله‌ام

و می‌دانم رو به موتم.


"خورخه لوئیس بورخس"


.....


بسیاری از انسان‌ها در آغاز زندگی مشترک احساس می‌کنند در بهشت موعود مستقر شده‌اند. آن‌ها در این مرحله به شدت خیال‌پرداز و رویایی‌اند و باورهای عاشقانه و غیرواقعی وجودشان را اشباع می‌کند.


تحقیقات زیادی در مورد این مرحله شیرین زندگی زناشویی انجام شده و ثابت گردیده بالاترین میزان رضایت و خشنودی زن و شوهرها از مرحله‌ی نامزدی آغاز شده تا پایان نخستین سال ازدواج به طول می‌انجامد.


این منحنی در پایان سال اول ازدواج سیر نزولی خود را آغاز می‌کند. چرا چنین اتفاقی رخ می‌دهد؟

اساساً در اثر توقعات و انتظارات برآورده نشده......


......



ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎیی؛ﺍﺳﺐ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩی ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ !

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ:

ﭼﻪ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ!

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟

ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ؛

ﺍﺳﺐ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ،ﺑﺎ ﯾﮏ ﮔﻠﻪ ﺍﺳﺐ ﺑﺮﮔﺸﺖ؛

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ:

ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺷﺎﻧﺴﯽ!

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﮔﻔﺖ:

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟

ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ؛

ﭘﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ،ﺩﺭﺣﺎلیکه ﺩﺍﺷﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩ؛ﺍﺯاسب بزﻣﯿﻦ افتادﻭ ﭘﺎﯾﺶ ﺷﮑﺴﺖ.

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ:

ﭼﻪ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ!

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﮔﻔﺖ:

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟

و ﭼﻨﺪﺭﻭﺯ پس ازآن؛ ﮊﺍﻧﺪﺍﺭمها به ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺑﺮﺩﻧﺪ،غیر ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ،ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ؛

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ:

ﻋﺠﺐ ﺧﻮﺵ ﺷﺎﻧﺴﯽ!

ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﮔﻔﺖ:

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟

*

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ،پر شده ﺍﺯ ﺍﯾﻦ"ﺍﺯﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ "ها.

ﭘﺲ:ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ، ﺷﺎﮐﺮباش ﻭﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ...

ﺍﺯﮐﺠﺎﻣﻌﻠﻮم:ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎی امروز؛ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﺍیی ﺑﺮﺍﯼ رسیدن به ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ فردایمان نباشد...؟؟؟

بازهم:ﺍﺯﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮم؟ شاید ﻭﺍﻗﻌﺎ فقط ﻣﺸﮑﻞ است که تجربه میکنیم ودیگر هیچ...؟

ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؛نزدیکترین ﺩﻭستمان؛ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎنش ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻣﻮﺟﺐ ﺩﻟﮕﺮﻣﯽ ﻣﺎست؛

غمهایش آنقدر بزرگ باشد،ﮐﻪ ﺣﺘﯽ توان بازگوکردنش را ندارد؟

.

.

.

پس:ﺣﺮﺍجِ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﻢ.چراکه:ﺍزکجامعلوم..!!!


...‌‌..........




به رهی دیدم برگ خزان 

پژمرده ز بیداد زمان 

کز شاخه جدا بود


چو زگلشن روکرده نهان

در رهگذرش باد خزان

چون پیک بلا بود 


به رهی دیدم برگ خزان 

پژمرده ز بیداد زمان 

کز شاخه جدا بود


چو زگلشن روکرده نهان

در رهگذرش باد خزان

چون پیک بلا بود 


ای برگ ستمدیده ی پاییزی

آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی

روزی تو هم آغوش گلی بودی

دلداده و مدهوش گلی بودی


ای عاشق شیدا دلداده ی رسوا 

گویمت چرا فسرده ام 

در گل نه صفایی باشد نه وفایی

جز ستم ز دل نبرده ام

آه بار غمت در دل بنشاندم 

در ره او من جان بفشاندم 


تا شود نوگل گلشن و دیده شود 


رفت آن گل من از دست 

با خار و خسی پیوست 

من ماندمو صد خار ستم

این پیکر بی جان


به رهی دیدم برگ خزان 

پژمرده ز بیداد زمان 

کز شاخه جدا بود


چو زگلشن روکرده نهان

در رهگذرش باد خزان

چون پیک بلا بود 


...........


  • علی غلامی

از کجا معلوم ًها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی