انسانیت-انسان
من همین قدر که
با حال و هوایت گه گاه
برگی از باغچه ی شعرْ بچینم کافی ست...
فکر کردنْ به تو یعنی
غزلی شور انگیز
که همین شوقْ مرا خوبترینم کافی ست...
(محمد علی بهمنی)
......
چو خویشتن نَتْوانَد که می خورَد قاضی
ضرورت ست که به دیگران بگیرد سخت
که گفت پیره زن از میوه میکند پرهیز؟
دروغ گفت که دستش نمیرسد بدرخت
(سعدی)
....
در به درتر از باد زیستم
در سرزمینی که گیاهی در آن نمی روید.
ای تیزخرامان!
لنگی پای من
از ناهمواری راه شما بود.
#شعر_ایران // #شاملو »
....
تو سراب موج گندم، تو شراب سیب داری
تو سر فریب –آری!- تو سر فریب داری
لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند
چه توقعی ست آخر که از این طبیب داری
شب دل بریدن ماست چه اتفاق خوبی
چمدان ببند بی من سفری قریب داری
پس از این مگو خیانت به حکایت یهودا
که میسح نیست آن کس که تو بر صلیب داری
چه شکایتی ست از من که چرا به غم دچارم
تو که از سروده های دل من نصیب داری
#شعر_ایران// #فاضل_نظری
...
اگر می شد صدا را دید
چه گل هایی!
چه گل هایی!
که از باغ صدای تو
به هر آواز می شد چید.
اگر می شد صدا را دید...
#شعر_ایران // #دکتر_شفیعی_کدکنی
.....