بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

‏آنچه ما را به سمت بهتر شدن تغییر می‌دهد«آگاهی»است؛آگاهی،فقط باسواد بودن نیست،بلکه باسواد رفتار کردن است
آگاهی منجر می‌شود به درست زندگی کردن

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جان-مست» ثبت شده است

جان

پنجشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۳ ق.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

خواستم در دفترم عکسی ز رخسارت کشم 

دیدم از بس ناز داری دل ز دفتر می بری 


خواستم شعر و غزل گویم ز چشمان تو باز 

دیدم از مردم، نگفته هم، تو باور می بری 


خواستم یکبار دیگر مست چشمانت شوم 

دیدم از مستی، دلم را جای دیگر می بری 


خواستم تا گرمیِ آغوش تو گرمم کند 

دیدم از بس داغ داری دیده را تر می بری 


خواستم تا جان فدای مهربانی ات کنم 

دیدم این جانِ مرا با جامِ آخر می بری 


خواستم پا پس کشم از بس که می خواهم تو را 

دیدم از دستم گرفتی، سوی بستر می بری 


#حمید_حسینی