بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

شعر نو معاصر و جملات فلسفی

بی قافیه ها

‏آنچه ما را به سمت بهتر شدن تغییر می‌دهد«آگاهی»است؛آگاهی،فقط باسواد بودن نیست،بلکه باسواد رفتار کردن است
آگاهی منجر می‌شود به درست زندگی کردن

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

پرازتوام

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

‏پر از تــــــوام


به تهیدستی ام نگاه نکن


مگو هیچ نداری


تـــــو را دارم

سکوت آب

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۰ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

سکوت آب میتواند 

خشکى باشد و فریاد عطش


سکوت گندم میتواند 

گرسنه گى باشد و غریو پیروزمندانه ى قحط


همچنان که سکوت آفتاب 

ظلمات است


اما سکوت آدمى فقدان جهان و خداست

غریو را تصویر کن!


#شاملو

به یاد داشته باش

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۹ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

به یاد داشته باش:

میزان انسانیت یک فرد

از نحوه برخورد او با دیگرانی که برای وی هیچ کاری نکرده اند،

مشخص می شود.


👤آن لندرز

محتاج منم، عاشق بیتاب تویی

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۶ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر



محتاج منم، عاشق بیتاب تویی تو


لب تشنه منم، آنکه پی آب تویی تو


سرمست شده هر آنکه از جام تو نوشید

مخمور شرابم و می ناب تویی تو


با نور تو گمگشته ی شب های ضلالت به ره آید

من نیز پی نورم و مهتاب تویی تو.


********

نکند بوی تو را باد به هرجا ببرد


خوش ندارم...


دل هر رهگذری را ببری..!


***

سری که درد نمیکند دستمال نمی بندند .

اما سر "مــــن" درد میکند ....

برای دستی که مال "تـو" باشد ...

هلالی_جغتایی

يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۱۱ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

آرزومند توام، بنمای روی خویش را

ور نه، از جانم برون کن آرزوی خویش را


جان در آن زلفست، کمتر شانه کن، تا نگسلی

هم رگ جان مرا، هم تار موی خویش را


خوب‌رو را خوی بد لایق نباشد، جان من

همچو روی خویش نیکو ساز خوی خویش را


چون به کویت خاک گشتم پایمالکم ساختی

پایه بر گردون رساندی خاک کوی خویش را


آن نه شبنم بود ریزان، وقت صبح، از روی گل

گل ز شرمت ریخت بر خاک آبروی خویش را


مرده‌ام، عیسی‌دمی خواهم، که یابم زندگی

همره باد صبا بفرست بوی خویش را


بارها گفتم: هلالی، ترک خوبان کن ولی

هیچ تأثیری ندیدم گفتگوی خویش را



#هلالی_جغتایی 


.‌‌‌‌‌.....


نه چنان ز آشنایان بودت سر جدائی 

که تو را بیاد ماند ره ورسم آشنائی 

ببرون  خرام وتیری به تفرجی رها کن 

که ستاده اند جمعی پی بخت آزمائی 

نظری ز عشق باید که دگر پدید آید 

چومنی به جا نفشانی چو تو ئی بدلربائی 

ز گل آنچنانکه سرخی نرود بسعی باران 

نتوان به اشک شستن ز تو رنگ بیوفائی 

گرهیست  هر ستاره که بود بکار گردون 

تو از او چگونه داری طمع گره گشائی ؟ 

چو بدوست دل سپردم بخود این گمان نبردم 

که نه بخت وصل دارم نه تحمل جدائی 

مگر بیان دلکش شود آن غزال رامم 

چو " نسیم " برگزیدم روش غزلسرائی 

"نسیم (علی صدارت )  " 


.....


بود که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟

ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را ؟


بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم

ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را


ز بعد این همه تلخی که می کشد دل من

ببوسم آن لب شیرین جان فزای تو را


کی ام مجال کنار تو دست خواهد داد

که غرق بوسه کنم باز دست و پای تو را


مباد روزی چشم من ای چراغ امید

که خالی از تو ببینم شبی سرای تو را


دل گرفته ی من کی چو غنچه باز شود

مگر صبا برساند به من هوای تو را


چنان تو در دل من جا گرفته ای ای جان

که هیچ کس نتواند گرفت جای تو را


ز روی خوب تو برخورده ام ، خوشا دل من

که هم عطای تو را دید و هم لقای تو را


سزای خوبی نو بر نیامد از دستم

زمانه نیز چه بد می دهد سزای تو را


به ناز و نعمت باغ بهشت هم ندهم

کنار سفره ی نان و پنیر و چای تو را


به پایداری آن عشق سربلندم قسم

که سایه ی تو به سر می برد وفای تو را 

....


به تو دل اگر چو بستم, ز نگاه بی قراری..

به غزل کشانده ام من, همه گل های بهاری..


چه کنم که فطرت دل, به نگاه خوش نشیند..

که اگر چنین نباشد, نشود امیدواری..!!


به صبای زلف یارم, برسان گلی به دستش..

که گلاب بوی عشقم, برسد به لاله زاری..


من اگر در این جهانم, به امید زندگانی..

به طلب نشستم اورا, به دو دیده ی خماری..


به هوای بوسه ی او, نشدم اسیر طوفان..

که به سوی منزل او, نکشد مرا غباری..!!

...

مولوی

جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۴ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

نانم مده

     آبم مده

          آسایش و خوابم مده!


ای تشنگی عشق تو

        صد همچو ما را خونبها !


#مولوی

  🌷🌷🌷🌷



و خداوند سکوت را آفرید

سکوت، یعنی گفتن در نگفتن .

سکوتِ مظلوم، یعنی نفرینی مطلق و ابدی.

سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون.

سکوت، در خود گریه دارد ولی گریه، با خود سکوتی ندارد.

سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان.

سکوتِ آرام کتابخانه،یعنی رعدوغرش نهفته ی تمامِ حرفهای فشرده ی عالم،درپیش از این

هر سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست، بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هااست.

بعضی سکوت را به رشوه ای کلان می خرند و با سودی سرشار، به اسـم حق السکوت، می فروشانند

بعضـــی بـــا سکوت آنقدر دشمنند که حتی در خواب هم آنرا با پریشان گوئی می شکنند.

آنان که حرمت سکوت را پاس می دارند، بیش از حرّافانِ حرفه ای، به بشر امیدواری می دهند. 

آزار دهنده ترین سکوت، وقتی است که دروغ می گوئی و مخاطبت در سکوتی سنگین،فقط نگاه می کند. 

غیرقابل درک ترین سکوت، متعلق به معلم ادبیات پیری است که،

شاگرد قدیمش را در حال غلط خواندن گلستان سعدی از تلویزیون می بیند.

سینمای صامت، پر از سکوتی گویا و خنده دار بود.

آدم های ترسو، برای فرار از سکوت، با خود حرف می زنند.


.......



#شعر


گرچه هرشب استکان بر استکانت می زنند

هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت می زنند


تا بریزی دردهایت را درونِ دایره

جای همدردی فقط زخم زبانت می زنند


عده ای که از شرف بویی نبردند و فقط

نیش هاشان را به مغزِ استخوانت می زنند!


زندگی را خشک-مثل زنده رودت-می کنند

با تبر بر ریشه ی نصف جهانت می زنند


چون براشان جای استکبار را پُر کرده ای 

با تمسخر مشتِ محکم بر دهانت می زنند!


پیش ترها مخفیانه بر زمینت می زدند

تازگی ها آشکارا آسمانت می زنند!


آه! قدری فرق دارد زخم خنجرهایشان

دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند



.....

رباعی_مولانا

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۱۲ ب.ظ | علی غلامی | ۱ نظر

‌نی دست که در مصاف خونریز کنم

نی پای که در صبر قدم تیز کنم

نی رحم تُرا که با رهی درسازی

نی عقل مرا که از تو پرهیز کنم

#رباعی_مولانا


معنی:

نه زور بازویی دارم که با تو مبارزه کنم و نه در پاهایم قدرت ایستادگی و صبر دارم.

نه تو رحم داری که به شیوه ای با من سازش کنی و نه من عقل درست و حسابی دارم که بتوانم از تو دوری و پرهیز کنم.

🌿🌿🌿

شرح مختصر:

عاشق در دست معشوق چنان به بند افتاده که نه در دست و پای خود قدرت و یارای مقابله و یا فرار می بیند و نه عقل او یاری می کند تا به شیوه ای از او پرهیز کند. معشوق هم بر اوضاع مسلط است و برای رشد شخصیتی و روحی عاشق از به کار بردن هیچ وسیله ای ابا ندارد.


**************

هیچ چیز 

لذت بخش تر از

این نیست که 

یک نفــر احساست رو بفهمد

بدون اینکه مجبورش کنــے...



*******

شما تا یه درصدی می توانید متفاوت تر از جامعه و اطرافیانتان باشید وگرنه #تنها خواهید شد!

*******



ضایع_شدن تامل

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۷ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

#ضایع_شدن  شکستی است که نظر دیگران درباره اش برایت مهم است و گرنه اسمش می شود #تلاش_ناموفق  !



....


یکی از راه های لذت بردن از #شبکه_های_اجتماعی این است که خودت را ملزم به پاسخ دادن کامنت دیگران ندانی!

به این معنا نیست که همه را نادیده بگیری بلکه به این معناست که شما نظری داشتید ایشان هم نظری دارند 

اگر کامنت سوالی یا پیشنهادی وانتقادی داشت آن وقت می توانید وارد بحث بشوید در غیر اینصورت *نظر همه محترمه* چه موافق نظر ما باشه چه نباشه!


........


#نظردادن با #قضاوت کردن فرق می کند!

شما درباره هر چیزی می تونید نظر داشته باشید ولی رفتارتان نسبت به آن چیز منطقی باشد، ولی قضاوت کردن نحوه برخورد شما را بر اساس نظرتان تغییر می دهد که نظرتان می تواند درست نباشد!


......

من حیوانات را بیشتر از خیلی از انسانها دوست دارم فقط به این خاطر که #قضاوت  نمی کنند!


........


برای #انسان بودن، توانایی دیدن درد دیگران اصل اول است!

.......


تا وقتی زنده هستیم با هم مهربان باشیم!

چرا که #مرگ تنها باعث می شود خوبیهای فراموش شده متوفی را به یاد بیاوریم!

که دیگر سودی ندارد!



........


آدمیزاد برای #پول همه کار می کنه ولی نمی فهمم چطور راضی به #ازدواج میشه؟

یعنی زندگی خودش را هم به پول می فروشه؟


......


#نجیب بودن به معنای #اسب بودن نیست!

ولی خب اکثریت اینطور فکر نمی کنند!


.......

بیشتر جملات رد و بدل شده در هنگام #عشق_بازی  دروغهایی است که طرف مقابل تنها از گفته شدنش لذت می برد!


......



هیچ وقت طوری برنامه ریزی نکنید که #هیچ وقت تلف شده در زندگیتان در آن دیده نشده باشد، چون شما ربات نیستید!


.......


همه مثل هم نیستند، بعضیها اجتماعی بعضیها خجالتی و بعضیها محتاط و بعضیها شجاع هستند

نمی توانید از همه انتظار داشته باشید در مقابل دفاع از حقشان یک جور عمل کنند و همه را با یک کلمه #عرضه توصیف کنید!


......


من از نمایشگاه کتاب خاطره خوبی ندارم

یا نتونستم بخرم یا اگه خریدم هیچ وقت نخوندم!

......‌‌


دردآور است که بیشتر عمر ما صرف رسیدن به #آرزو هایمان می شود و زمانی که به آرزوهای برآورده شده مان می رسیم، زمان باقی مانده آنقدر کوتاه می شود که در نهایت #حسرت عمر بر باد رفته باقی می ماند و بس!


.......


معمولا دانستن #حد خویش کافی نیست، باید حد طرف مقابل را هم بدانیم تا همه چی به خوبی و خوشی تمام بشه!


.......


#بخشیدن کار هر کسی نیست ، مخصوصا وقتی قرار باشه از *دل* مایه بگذاری!


.....

وظیفه کسی که می داند ، روشن کردن ذهن کسی است که نمی داند، نه اینکه #احمق فرضشان کند و بگوید بهتر است که حرف نزنند! در این صورت خودش خبر ندارد که فرق زیادی با اکثریت نادان ندارد!


....‌‌‌‌....


#آرامش   یعنی نه در حالت تدافعی باشی نه در حالت تهاجمی!


......

- چرا به بچه میگن معصوم؟

- چون پیش فرضی از کسی ندارد! البته بزرگترها را با این خصوصیت اخلاقی میگن #ابله  !


........


#دوست_داشتن کار سختی نیست، این #توقع است که سختش می کند!


.........

بعضی وقتها یک #بیشعور حرفی را که سالهاست رو دلت مونده را به طرف میزنه، چون چیزی بنام #ملاحظه تو مرامش نیست!


.......


من اعتقادی به #انرژی های مثبت و منفی ندارم، همون قیافه آدم تو ثانیه اول به طرف مقابل میگه که تو فاز مثبتی یا منفی!


.......


کسی که #خوشبختی اش را با دیگران تقسیم نمی کند ، نمی داند که خوشبت است و کسی که نداند خوشبخت است ، همچنان دنبال خوشبختی است!


......


از نشانه های #کار_خوب  

لذت بردن از تماشای نتیجه و نداشتن توقع است!!


.......


تو درس ریاضی می گفتیم #مثبت در مثبت میشه مثبت و  مثبت در منفی ، میشه منفی!

ولی فکر نمی کردم #محبت هم با این فرمول محاسبه شود!

شما هزار بار محبت کنی میگن محبت در محبت می شود محبت!

ولی یک اشتباه کنی تمام اون محبتهای مضروب در منفی می شود منفی!

بشر در مقابل محبت بسی #ناسپاس  است!


......

#کلاس  یک مشکل داره، یک برتری بی معنی برای صاحبش میاره که چیزی جز خودشیفتگی نیست!

اغلب این آدمها تحمل دیدن آدمهای بی کلاس تر را ندارند، و از دیدن اینکه اونها هم سعی دارند ادای با کلاسها را در بیارند حالشون بهم می خوره!

کلا این افراد آدمهای حقیری هستند که با دیدن آدمهایی  که در تعریف کلاس شان پایینتر از خودشان هستند را کوچک می بینند!

...‌‌..


خیلی از ماها موقع خواب به آنچه طی روز انجام داده ایم فکر نمی کنیم مگر اینکه واقعا مهم بوده باشد

همین باعث می شود لذتهای کوچکی که در طول روز داشته ایم را به همراه اشتباهات کوچکمان فراموش کنیم.

به این می گویند #روزمرگی 


.......


به آدمها به اندازه ی جنبه خودتون رو بدین!

یعنی تا اونجا که دور برداشتن طرف بهتون برنمی خوره!


.......


#عشق لازمه یک شروع خوب و قابل اعتماد است ولی #گذشت ضامن ابدی شدنش است!

....

مثبت #اندیشیدن مسیر زندگی را عوض نمی کند، باید مثبت زندگی کردن را نیز بیاموزیم!


.....

اینکه چیزی را بخوانی و نفهمی خیلی خوبتر است که جیزی را بخوانی و فکر کنی فهمیدی!

.....


برای اینکه بعدها حسرت این روزها را نخوریم روزی نیم ساعت طوری زندگی کنیم که #آرزویش را داریم!


......


ادب مثل عطر است، ما برای خودمان استفاده می کنیم، اما دیگران هم از آن لذت می برند...


....


اگر کسی به تو لقب بدی داد لازم نیست بهت بربخوره، این لقب به تو صدمه نمیزنه، برعکس نشون میده که خود گوینده از لحاظ اخلاقی چقدر فقیره!


#هارپر_لی


رنگین کمان

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

وقتی قرار است از زندگی کسی خارج شوی

با شکوه چون رنگین کمان برو....

بگذار بعدازتو تمام آدم ها را با تومقایسه کند

بگذار عیار خوبی ها شوی

یقین بدان بعد از تو کسی به چشمش نخواهد آمد و این تنها جزای آدم قدر ناشناس است


نسرین بهجتی

کمی تامل

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۰۴ ب.ظ | علی غلامی | ۰ نظر

گاهــے لحظه های سکوت

پُر هیاهو ترین دقایق زندگــے هستند

مملو از آنچه می خواهیم بگوییم

ولــے نمی توانیم....


🖊دیوید سالینجر


******


سکوت علامت #رضا نیست بلکه بی خیال شدن از نوبت حرف زدن خویش است!


**"**


ﺑﻌﻀــے ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ

ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥ

ﺩﺭﺳــے ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ

ﮐﻪ ﺍﮔـــﺮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ

ﻫﺮﮔـــﺰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﯿﻢ ...


🖊 ﮐﺎﺭﻟﻮﺱ ﻓﻮﺋﻨﺘﺲ

 



******


روزگاری شد و گفتم 

که شد آن مستیِ دیرین...


باز دیدم که همان 

باده ی جامی و مدامی...


همه شوری و نشاطی

همه عشقی و امیدی...


همه سِحری و فسونی

همه نازی و خرامی...


#شفیعی_کدکنی


******




وه چه بیگانه گذشتی نه کلامی نه سلامی


نه نگاهی به نویدی نه امیدی به پیامی


رفتی آن گونه که نشناختم از فرط لطافت


کاین تویی یا که خیال است، از این هر دو کدامی؟


روزگاری شد و گفتم که شد آن مستیِ دیرین


باز دیدم که همان باده ی جامی و مدامی


همه شوری و نشاطی، همه عشقی و امیدی


همه سِحری و فسونی، همه نازی و خرامی


آفتابِ منی افسوس که گرمی دِه غیری!


بامدادِ منی ای وای که روشنگرِ شامی!


خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد


کاش آن دولتِ بیدارِ مرا بود دوامی!


#شفیعی_کدکنی


**********


🎐میگویند...

چشمی که دائم عیب های دیگران رو ببینه، 

اون عیب رو به ذهن منتقل می کنه 

🎐و ذهنی که دائما با عیب های دیگران درگیره، 

آرامش نداره، درونش متلاطم و آشفته است...


🎐در عوض چشمی که یاد گرفته 

همیشه زیبایی ها رو ببینه، 

🎐اول از همه خودش آرامش پیدا می کنه. 

چون چشم زیبابین عیب های دیگران رو نمی بینه 

و دنیای درونش دنیای قشنگی هاست...

******


جامعه ایے که به فقر تن دهد

دینــے که دوزخ داشته باشد

و 

کشورے که ستم کند

فرومایه اند.

من جامعه ایے بدون شاه

دینــے بدون تحمیل

و 

کشورے بدون مرز می خواهم!....


🖊ویکتورهوگو 



*********



#بخشش  

معمولا این ما هستیم که باید لیاقت بخشیدن داشته باشیم تا اینکه طرف لیاقت بخشیده شدن! 


*******


#بخشش  سخت تر از انتقام گرفتن است، چون انسانی است!


*******



#ببخشید  را به کسی بگویید که عذرخواهی شما را #وظیفه  شما نداند بلکه به عنوان #شعور  تفسیرش کند!


**********


 جهان امروز از همزیستی باورهای متناقض رنج می بره!

نه به معنای همزیستی در جامعه بلکه به معنای همزیستی در باورهای یک فرد!


*********


#آزادی_بیان  به این معنا نیست که هر چه دلت خواست بگویی، به این معناست که کسی مانع گفتنش نشود!


*********


خیلی ها نیازی به کمک شما ندارند ولی از شنیدن پیشنهاد کمک شما احساس خوبی پیدا می کنند، هم به شما که #مهربان  بوده اید و هم به خودشان که #موردتوجه  واقع شده اند!


*********


اگر دل می شکنید دل کسی که #صادقانه شما را دوست داشته را نشکنید، چون محال است کس دیگری را به اندازه نفر قبلی صادقانه دوست داشت و این ظلم است در حق نفر بعد از شما!